گروه جهاد و مقاومت مشرق - علی رستمی از نویسندگان دفاع مقدس در مطلبی نوشت: امروز بعد از اذان صبح، طلوع آفتاب را بر مزار دوست و برادری بودم که از ۳۲ سال پیش طلوع و غروبهای کوتاه و تکراری دنیای ما را سخره گرفت و از باب جهاد به زیباترین مرگ، مستانه در دامن رفیق اعلی آرام گرفت.
به شهادت همه دوستان و برادران و خانواده، علیاکبر رستمی از مرداد ۱۳۶۰ که قصد جهاد کرد و راهی جبهه مریوان شد؛ تا آخرین نفسش با دشمنِ دوست جنگید و به جز مدتی کوتاه در سپاه همدان (که در گشت ثارالله به کمین گروهک نفاق نشسته بود) تمام عمر چهار سالهاش را در جبهه گذراند. تمام عمر چهار سالهاش را به جهاد و تهجد گذراند. تمام چهار سال آخرش را که وقتی از جنگ به مرخصی شهر برمیگشت «روزه» بود و کسی نهار خوردنش را در شهر ندید.
او حتی در مراسم ازدواج دوست صمیمیاش «شهید علی شرکایی» روزه بود و در مجلس ختم رفیقِ برادرش «شهید فرامرز نجفی» نیز روزه بود و این در حالی بود که او در این دو مراسم، پذیراییکننده و خادم مدعوین بود؛ با آنان خندید و با اینها گریست و تا افطار نه آن دو روز بلکه تمام افطارهای چهار سال آخر عمرش را لب به آب و نان نزد.
تلاقی آخرین روزهای شهریور ۱۳۶۴ با اولین روزهای محرم برای علیاکبر زیباترین روز شد.
او در دره وشکناو و ارتفاعات مشرف به حلبچه در صبحگاه ۲۸ شهریور ۱۳۶۴ در سومین روز از ماه محرمالحرام ۱۴۰۶ قفس تنگ دنیا را شکست و مزد جهادش را با ملاقات خدا پذیرا شد.
آب شرمنده از شستن خون پیکر خستهاش شد و چه زیبا خاک، پیکر غرقه به خونش را با همان لباس خاکی بسیجی در بر گرفت.
«غسل شهید عشق به آتش سزد نه آب
کی شعله را به آب کسی شستشو کند!»
امروز قبل از اذان صبح سیودومین سالگرد شهادتش بود. از شهید علی اکبر چندین فایل صوتی بیش از ۵۰عکس و بیش از ۱۰۰برگ سند، دستنوشته و نامه باقیمانده است که گویاسازی آنها، مرا از نوشتن کتاب روایت شهید بینیاز خواهد کرد. به امید آنروز